...



یچیزی که تواینروزا خیلی بهش اعتقاد پیداکردم اینه که وقتی حالت خوب نیست،وقتی فشارزندگی روته،وقتی حالت گرفتست هیچ آدمی نمیتونه حالتو متحول کنه،هیچ آدمی نمیتونه بهت بگه توآرامش داشته باش بقیه کاراباخودم،اونی که سگ دومیزنه خودتی،اونی که میتونه حس مثبت و تووجودت محکم کنه خودتی،اونی که باید حالتو خوب کنه خودتی.

پس بیشتراز اینکه امیدت به نوری باشه که بیادو زندگیتو روشن کنه به حس مثبتی باشه که خودت بوجودش میاری.

من تنهایی زندگی کردن و ارتباط نداشتن باادمای اطرافمو تجربه کردم و فهمیدم که بدون اونا نه تنها نمیمیرم بلکه زندگی نرمال و به قاعده ای هم میتونم داشته باشم.


یه وقتی اونقدر کلافه میشم که حس میکنم الانه که بزنم زیر همه چی و اون کاریو بکنم که ممکنه صبح که از خواب بیدار بشم بابتش پشیمون بشم یکی از مسایلی که درمورد من وجود داره بنظرتون چی میتونه باشه؟ مسخرست،یه حس کاملا احمقانه که حتی نمیتونم یه آدمو فالو کنم نمیدونم غروره،نمیدونم ترسه،نمیدونم فقط میدونم حس مسخره ایه اینکه تو مدام درحال کلنجار رفتن باخودت باشی که اگه فلان کارو بکنم استدلال فکری طرف مقابل درمورد من چیه و نکنه فک کنه که من بهش فکر میکنم:/ اینم
98 سال چندان خوبی نبود،برای من پراز حس منفی،پراز بغض،پراز اشک و آه بود،اما گذشت. سخت گذشت تلخ گذشت،اما گذشت. اگر کمی واقع بین باشم میتونم بگم که تونستم از هراتفاق کوچیک و بزرگش درس بگیرم و دقیقه به دقیقه زندگیم پرشداز تجربه هایی که یا درس عبرت شد یامحرکی برای رشد عقلیم. شاید نتونسته باشم این سال رو با کارنامه عملی درخشانی پشت سربذارم اما از پس احساسات بچگانم خوب براومدم. سال ۹۸ با تمام نحوستش داره تمام میشه ولی ای کاش بااتفاق خوبی تموم میشدکه حداقل

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

Vimeo | ویمیو وبلاگ تعمیر لوازم خانگی سامانه انسجام برنامه های مجازی مستر سوغاتی آنلاین ارزیابی جهنم هیپ هاپ